تاج از فرق فلک برداشتن …. جاودان آن تاج بر سر داشتن
در بهشتِ آرزو ره یافتن …. هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز،در انواع نعمت ها و ناز، …. شب بتی چون ماه در برداشتن.
صبح، از بام جهان چون آفتاب، …. روی گیتی را منوَر داشتن
شامگه، چون ماه رویا آفرین، …. ناز بر افلاک و اختر داشتن!
چون صبا در ” مزرع سبز فلک” …. بال در بالِ کبوتر داشتن
حشمت و جاهِ سلیمان یافتن، …. شوکت و فرِّ سکندر داشتن.
تا ابد در اوج ِ قدرت زیستن …. مُلکِ هستی را مسخّر داشتن؛
بر تو ارزانی، که ما را خوش تر است …. لذتِ یک لحظه: مادر داشتن.
شعر از فریدون مشیری